خاطره کودکی

به نام هستی روزگار و صاحب اصلی همه خاطرها.
از میان خاطرا سفرم.سه تا از این خاطرها رو خیلی دوست دارم که نمیدونم از کدوم براتون بگم که شماهم حس خوب من در اون لحظات درک کنید,من تا حالا سفر خارجی نرفتم ولی چند شهر ایران رو سفر کردم.دوست دارم خلاصه از سفرم به حرم امام رضا بگم.
نزدیک هفت سالم بود با خانواده ام همراه ماشین خودمون و چادر مسافرتی راهی مشهد شدیم,توی مسیر شهرها مختلفی رو از جمله شهرکرد,اصفهان,شمال,شیراز و…..رفتیم و چون منو خواهر و بردارم همه دبستانی بودیم بیشتر بابا مارو پارک میبرد تا بازی کنیم,البته جای تاریخی شیراز واصفهان یادمه.
وقتی مشهد رسیدیم زمانی که برای زیارت به حرم رفتیم داداشام بابام و منو آجیم با مامانم بودیم.قسمت بانوان شلوغ تر از شلوغ بود من و آجیم تقریبا له شدیم,آجیم با گریه و دعا به گنبد رسید من که دیدم آجی بزرگترم داره گریه میکنه و داداشم خیلی راحت به ضریح رسیده بودند خیلی گریم گرفتو طوری برگشتم رفتم قسمت مردا پیش بابام گریه کردم,بابام منو برد زیارت کردم,ولی مامانم بخاطر که باید مراقب ما میبود وقتی اومد الگوهای نذر کردشو به ضریح بندازه گموشون کرد,البته حاج آقا اونجا گفت نذر مامانم قبول چون تا حرم تا نزدیک ضریح اورده بودشون.
موقعی که مامانم داشت از حاج آقا میپرسید من رفتم پول از بابا گرفتم تا به یه پسر فلج اونجا کمک کنم,ولی پسر بهم گفت که من فقیر نیستم با اینکه بچه بودم ولی خیلی اون لحظه خجالت کشیدم,پسر فهمید گفت اگر ازم کتاب میخوای بخری باید بری توی نمایشگاه حرم,منم سریع گفتم اره کتاب میخوام,پریدم رفتم یه کتاب جک ملانصرالدین خریدم.
اونجا قسمت گمشدهام نزدیک بود رفتم نگاه کردمو زن فکر کرد منم گم شدم,اسم بابام پرسید جالب یادم اسم داداش کوچیکمو امین رو گفتم.خلاصه من رفتم پیش مامانو بابام.
بعد برای اینکه گریه هام فراموشم بشه بابام مارو باغ وحش,باغ وحش بزرگی بود,همه حیوانات توی محیط حفاظتی بزرگ بودند,داداش کوچیم خیلی نازه و بانمک بود همه عاشقش میشدند,طوری که وقتی گریه کرد که میخواد بره توی قفس ها از نزدیک حیوانارو ببینه چند از مسولینفقط اجاز دادن مابریم تو محدوده آهو ها و گوزنها,اونجا بود برای اولین بار آهو از نزدیک دیدمو بهش دست زدم,مرده میگفت شما اولین بازید کنندهایی هستید که اجازه دادیم.
خیلی اون زمانو دوست داشتم.بعداز خرید از بازار مشهد و
کم بعد شنا توی دریا خزر و بازدید از موزه اصفهانو …
برگشتیم اهواز خونه خودمون.
انشاالله شمام بیان اهواز جای گرمیه و زیاد جای دیدنی نداره اما مردمون خیلی مهربونن,موزه هم داره و پارکهای ساحلی خوبی ساختن و شهربازیهای تقریبا خوبی دارن.
تازه شهرهای استان خوزستان هم خیلی زیبان از کوه باد ایذه وقت نشد براتون جای تاریخی و قشنگیه و هوی خیلی خنکی داره شهر ایذه از شوش دانیال و ازمسجدسلیمان و تازه آبادانم یادتون نره….
مرتبط با: